سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راسخان در دانش کسانی اند که دست نیکیو زبان راست و دل صاف و عفّت شکم و فرج دارند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
برگ بیست و سوم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس
برگ بیست و سوم از صفحات انتظار
  • نویسنده : عبدعاصی:: 85/8/21:: 10:30 صبح
  •  

    بسم رب المنتظر

    معمر بن راشد مى‏گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: یک نفر یهودى خدمت رسول خدا (ص) رسید و به دقت او را نگریست.

    پیامبر اکرم(ص) فرمود: اى یهودى! چه حاجتى دارى؟  یهودى گفت: آیا تو برترى یا موسى بن عمران؛ آن پیامبرى که خدا با او تکلم ‏کرد و تورات را بر او نازل نمود و به وسیله عصایش ‏دریا را براى او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟

    پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایى کند، ولکن (در جوابت) مى‏گویم که حضرت آدم (ع) وقتى خواست از خطاى خود توبه ‏کند، گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لی ‏» ؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مى‏خواهم که مرا عفو نمایى.

    خداوند نیز توبه ‏اش را پذیرفت. حضرت نوح (ع) وقتى از غرق شدن در دریا ترسید گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی من الغرق» ؛ ‏خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏ مى‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نیز او را نجات داد.

    حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:« اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی منها »؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مى‏خواهم که مرا از آتش نجات دهى. خداوند نیز آتش را براى اوسرد و گوارا نمود.

     حضرت موسى(ع) وقتى عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترس ‏نمود گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی ‏» ؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى ‏نمایم که مرا ایمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:« قلنا لا تخف انک انت الاعلی ‏» ( طه /68) نترس. مسلماً تو برترى.

    اى یهودى ، اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مى‏کرد و به ‏من و نبوت من ایمان نمى‏آورد ، ایمان و نبوتش هیچ نفعى به حال اونداشت.

    اى یهودى! از ذریه من شخصى ظهور خواهد کرد به نام مهدى (ع) که در ‏زمان خروجش ، عیسى بن مریم براى یارى او فرود مى‏آید و پشت‏ سر او نماز مى‏خواند.

    پی نوشت:بحار الانوار، ج‏16، ص‏366، به نقل از جامع الاخبار، ص 98 / سایت تبیان

     

    موعود منتظر سلام...

     

    اقاجونم.... دلم برای صفحات انتظارت خیلی تنگ شده بود... دلم برای خلوت کردن باهات تنگ شده بود. دلم برای همه حرفای تکراری لک زده بود. سیدی... میدونم همیشه کنارمونی... میدونم هر چقدر هم بد باشیم و با کارامون دل مبارکتو برنجونیم، بازم مهربونی. بازم حمایتمون میکنی... بازم باهامونی...

     

    اقاجون... چقدر قشنگ حضورت رو بهمون می فهمونی. گل نرگس.... قرار دل بی قرارم، هنوزم نمی خوای ارومم کنی؟ نمی خوای قرارم باشی؟ همین طوری روزا داره میگذره، هر طرف رو نگاه میکنی هنوزم دنیا، همون دنیاست با همون رنگ دنیاییش.  اقاجون خسته شدم از همه دنیا و دنیاییهاش. اون دلایی که اسفالت شده و تو برهوت انتظارشون هیچی جز خار و خاشاک پیدا نمیشه. خسته شدم از همه سراب هایی که سراسر زندگیمونو گرفته. اقاجون... یه دهه گذشت، هنوز صدای انا المهدی نشنیدیم. نکنه بازم...... نکنه بازم لیاقت نداشته باشیم. اگه این رمضونی نتونیم خودمونو برا اومدنت اماده کنیم، اون وقت.......... نه!!!!

     

    اقاجون... خودت دعا کن برا ظهور... نمیدونم چرا ما هر چی می خوایم خالصانه دعا کنیم، همش یه جورایی............

     

    مولا... میدونم که ما غایبیم و تو منتظر ما...... ولی ازت می خوایم عین همیشه بنده نوازی کنی.

    مولا... برامون دعا کن. دعا کن منتظرت بشیم. دعا کن برا ظهورت خالصانه دعا کنیم. دعا کن تو زندگیمون حسّت کنیم. دعا کن هیچ وقت به ذهنمون خطور نکنه که تنهامون گذاشتی. دعا کن درک کنیم که لحظه لحظه نفس کشیدنمون رو می بینی و...........

     

    قرار دل بی قرارم................ دیگه بیا.................

     

    السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

     

    التماس دعا برای فرج مولا

     

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

    اللهم اجعل من انصاره و اعوانه

    العجل یا العجل یا مولای یا صاحب العصر و الزمان ادرکنی


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 15527
    بازدید امروز : 13
    بازدید دیروز : 1
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    صفحات انتظار در فراق گل نرگس[6] .
    ............. بایگانی.............
    001
    002
    تابستان 1387
    پاییز 1385

    ........... درباره خودم ..........
    برگ بیست و سوم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس
    عبدعاصی
    عبد عاصی که از خودش چیزی نداره بگه !!! هنـــــــــوزم انتــــظار و انتـــــظار است*** هنوزم دل به سینه بی قــــــرار است*** هنوزم خواب می بینم به شبـــــــــها*** همان مردی که بر اسبی سوار است*** همان مـــــــردی که اید جمـــعه روزی*** و این پایــــان خوب انتــــــــــظار است***

    .......... لوگوی خودم ........
    برگ بیست و سوم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس ......... لینک دوستان ...........
    بوی خوش ظهور

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........